از آن همه مشت‌های گره کرده برای ما تنها یک قلب باقی ماند که بعد از آن همه کتک خوردن هنوز دارد می‌زند و  انداختن طرحی نو که مچ انداختن با زندگی شد و شکافتن سقفِ فلک که شکافتن فرق سر شد، بدون حتی یک قطره خون که بر زمین بریزد، آخر ما اهل خون‌ریزی نبودیم، سرمان خون مرده شد و خونمان سرد. ده سال گذشت و هنوز آن قدر حالمان خوب نشده است که مننژیت بگیریم. والیبالمان برای خودش یک پا تختیِِ بعد از کودتا شده است. داریم می‌بریم اما اینگار شکستی بزرگ قطع نخاعیمان کرده‌ است، اینگار خود عصبانی‌مان طبقه‌ی زیرین فکرمان نشسته است، نمی‌توانیم بالا و پایین بپریم. ده سال گذشت و هنوز مثل همین بازی والیبال می‌خواهند وسط بازی‌هایشان ما را از کف سالن پاک کنند، چه می‌دانند مشت ما هنوز پر است و آخرین اعتراضمان با ما خواهد ایستاد؟


احکام سنگین و عقول سبک

چهارشنبه‌های طلایی

بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت

یک ,خون ,است، ,شکافتن ,گذشت ,سال ,بعد از ,و هنوز ,گذشت و ,سال گذشت ,ده سال

مشخصات

تبلیغات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویای بیت کوین Bitcoin Dream پرسش و پاسخ وردپرس سایت کیم کالا فروشگاه اینترنتی Lotus Water Psychology سایه وارونه داده پردازی نرم افکار اپیکیشن نت مانی net money مرکز تخصصی گچبری و قالبسازی آذین بیوگرافی ابوالفضل بابادی شوراب گروه هنری اولین اکشن سازان جوان اقیانوس طلایی .:: تنفّس صــــبح ::. شین نویسه خبر شهدای مدافع حرم پایکد نقاشی کشیدن درمان مو کبدچرب Sh.S نمونه سوالات استخدامی بانک تجارت (فروردین 1400) رسانه ارزهای دیجیتال و صرافی Coinex مرکز ماساژ در تهران